جملات ویکتورهوگوسری اول
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
جملات ویکتورهوگوسری اول
نوشته شده در شنبه 2 شهريور 1392
بازدید : 1569
نویسنده : Mohammad

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی
و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد
و اگر اینگونه نیست، تنهایی‌ات کوتاه باشد
و پس از تنهایی‌ات، نفرت از کسی نیابی
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، ولی اگر پیش آمد
بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی
برایت همچنان آرزو دارم
دوستانی داشته باشی
از جمله دوستان بد و ناپایدار
برخی نادوست و برخی دوستدار
که دستکم یکی در میانشان
بی‌‌تردید مورد اعتمادت باشد.
و چون زندگی بدین‌گونه است
برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی
نه کم و نه زیاد، درست به اندازه
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهند
که دستکم یکی از آن‌ها اعتراضش به حق باشد
تا که زیاده به خودت غره نشوی.
و نیز آرزومندم
سودمند باشی
نه خیلی غیرضروری
تا در لحظات سخت
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگه دارد.
همچنین، برایت آرزومندم
شکیبا باشی
نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنند
چون این کارِ ساده‌ای است
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران‌ناپذیر می‌کنند
و با کاربردِ درست صبوری‌ات برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی
خیلی به زود، رسیده نشوی
و اگر رسیده‌ای، به جوان‌نمایی اصرار نورزی
و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
امیدوارم سگی را نوازش کنی
به پرنده‌ای دانه بدهی و به آواز یک سَهره گوش کنی
وقتی که آوای سحرگاهی‌اش را سر می‌دهد
چرا که به این طریق
احساس زیبایی خواهی یافت، به رایگان.
امیدوارم
که دانه‌ای هم بر خاک بفِشانی
هرچند خُرد بوده باشد
و با روییدنش همراه شوی
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
زیرا به آن نیازمندی
و برای اینکه سالی یک بار
پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی: «این مالِ من است»
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
و در پایان، اگر مرد باشی
آرزومندم زن خوبی داشته باشی
و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
که اگر فردا خسته باشید، یا پس‌فردا شادمان
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیآغازید.
اگر همه‌ی این‌ها که گفتم فراهم شد
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم...



:: موضوعات مرتبط: ویکتورهوگو , ,
:: برچسب‌ها: ویکتورهوگو ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: